درباره کتاب شب های روشن
تصور کنید در شبهای بیپایان تابستانی سن پترزبورگ، جایی که خورشید غروب نمیکند، یک مرد جوان تنها و خیالپرداز با دختری غمگین به نام ناستنکا آشنا میشود. در چهار شب جادویی، آنها از عشقهای نافرجام، تنهایی و امیدهای پنهان سخن میگویند – داستانی کوتاه و عمیق نوشته فئودور داستایوفسکی در سال ۱۸۴۸، که با زبانی شعرگونه، احساسات انسانی را به تصویر میکشد.
این رمان کوتاه (کمتر از ۱۰۰ صفحه) نه تنها تمهای رومانتیک و روانشناختی مانند عشق یکطرفه و رویاهای از دسترفته را کاوش میکند، بلکه شما را به تأمل در زندگی خود وامیدارد. اگر عاشق ادبیات کلاسیک هستید، «شبهای روشن» مانند یک نوستالژی دلانگیز، شما را مجذوب خود میکند و با پایانی تلخوشیرین، انگیزهای تازه برای زندگی میبخشد. بخوانیدش – قول میدهم فراموشنشدنی باشد!
درباره فئودور داستایفسکی
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان ۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرده بود و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش می داد. از همین رو، پلیس مخفی در روز ۲۲ آوریل ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.داستایفسکی در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجله ی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. فئودور داستایفسکی در جشن سه روزه ی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه ی سال ۱۸۸۱ در اثر خون ریزی ریه درگذشت.